سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عاشق خدایم


86/3/15 ::  12:18 صبح

 

ای مسافر !

ای جدا ناشدنی !

گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر !

 تا به کام دل ببینمت .

بگذار از اشک سرخ ، گذرگاهت را چراغان کنم .

آه ! که نمیدانی ... سفرت روح مرا به دو نیم می کند ...

و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید ...

بگذار بدرقه کنم واپسین لبخندت را و آخرین نگاه فریبنده ات را .
مسافر من !

آنگاه که می روی کمی هم واپس نگر باش . با من سخنی بگو .

مگذار یکباره از پا در افتم ... فراق صاعقه وار را بر نمی تابم ...

جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز...

آرام تر بگذر ...
وداع طوفان می آفریند...

اگر فریاد رعد را در طوفان وداع نمی شنوی ؟!

باران هنگام طوفان را که می بینی !

آری باران اشک بی طاقتم را که می نگری ...
من چه کنم ؟

تو پرواز می کنی و من پایم به زمین بسته است ...

ای پرنده ! دست خدا به همراهت ...
اما نمی دانی ...

نمی دانی که بی تو به جای خون اشک در رگهایم جاریست ...
از خود تهی شده ام ...

نمی دانم تا باز گردی مرا خواهی دید ؟؟؟


نویسنده : علی پرمیداس

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
16973


:: بازدید امروز :: 
3


:: بازدید دیروز :: 
7


:: درباره خودم ::

عاشق خدایم
علی پرمیداس
من علی هستم با نام مستعار پرمیداس و هم اکنون دانشجوی کترل صنعتی دانشگاه جامع علی کاربردی هستم عاشق خدا و پر جنب و جوش و فعال و کمی تنبل و آرزومند موفقیت برای همه

:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

عاشق خدایم

:: لوگوی دوستان من ::


:: وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: مطالب بایگانی شده ::

دل نوشته
تابستان 1386
بهار 1386